بوی گندم مال من.........هرچی که دارم مال تو
در خنده ی تو بهار شادی پیداست
در باغ دلت گل محبت زیباست
ای عشقم دل من مهر تورا می طلبد
مهر تو برای دل من یک دنیاست
عشق تو در زندگیم گوهر یکتای من است
به چه می اندیشم؟
به نگاه تو که آن روز وداع?گشت آبی بر این خرمن سوزاندلم وای از آن لحظه ی سرد?که بماند پر درد
به دل پاک تر از دریایت ?به خدایی که بود راهبرت?به عین مرغ دل سوخته ام که مرا راندی ز درت
به کلامت که بود پر معنا?ونگاهت که بود پر اسرار?به صدای گرمت? به رخ پر شرمت?به چه ماند که کنم قلبت را که پر از پاکی ولطف است وصفا ودل غم زده ام که بود از توجدا
ای دوست گفته بودی گل سرخ می خواهی به رنگ گونه هایت,
تمام باغ ها را گشتم ولی نیافتم.
گل چهره ی من فراوان به رنگ زرد است دسته ای ازآنرا چیدم
وبا خون دل آمیختم
حال ای نازنین دل و ای آرام جان این همان گل سرخی است
که تو خواستی!
نخستین نگاهی که مارا به هم دوخت
نخستین سلامی که درجان من وتو شعله افروخت
نخستین کلامی که دلهای مارا به بوی خوش آشنایی سپرد و
به مهمانی عشق برد ومارا چون مرغ شیدا درآن باغ رها کرد
که در یک آشیانه بنشینیم....
چو ماه از کام ظلمت ها دمیدی
جهان عشق در من آفریدی
دریغا با غروب نابهنگام
مرا در دام ظلمت ها کشیدی